شهر هلالی (کتاب اول: سرای خاک و خون)

برایس کوئینلن، دختری نیمه‌فی و نیمه‌انسان است که زندگی خود را دوست دارد. او هر شب به مهمانی می‌رود و تصمیم دارد از هر لذتی که لوناتیون، معروف به شهر هلالی، در اختیارش قرار می‌دهد استفاده کند. اما ناگهان قتل فجیعی رخ می‌دهد، شهر را از بنیان می‌لرزاند و زندگی برایس را تحت تأثیر قرار می‌دهد.‌
حال دو سال از آن واقعه شوم می‌گذرد. برایس هنوز به بدنام‌ترین کلوب‌های شبانه شهر می‌رود و سعی دارد گذشته را فراموش کند
وقتی‌‌که قاتل بار دیگر مرتکب جنایتی می‌شود و فرشته‌ای مخوف و سقوط کرده با نام هانت آتالار، مأمور می‌شود لحظه‌به لحظه او را زیر نظر بگیرد، برایس می‌فهمد که دیگر نمی‌تواند خود را به دست فراموشی بسپارد.
اکنون برایس و هانت در تلاش برای حل این معما هستند و در این مسیر از زاغه‌های شهر،تاریک‌ترین محله‌ها و عمیق‌ترین نقاط جهنم، جایی که شیاطینش هزاران سال خفته بودند و اکنون سر از خواب برداشته‌اند؛ گذر می‌کنند….

دراین‌بین، شرق و غربِ دوپاره شده، حاضر به مذاکره باهم نبوده و عاملین آشوبی عظیم از خواب خود برمی‌خیزند.